تولد سه سالگی بلاگ- تداوم

جمعه ۲۰ آبان ۱۴۰۱

آبان سه سال پیش داشتم روی پایان‌نامه ارشدم کار می‌کردم و چون بلافاصله بعد از مدرسه رفتم دانشگاه و بلافاصله بعد از کارشناسی، ارشد رو شروع کردم فکر اینکه چیزی تولید نکردم همیشه باهام بود. از زمان دانشجویی هم کار می‌کردم هم درس می‌خوندم ولی با این حال حس مصرف‌کننده بودن داشتم. می‌خواستم یه چیزی درست کنم که برای خودم باشه و همچنین مسیر طاقت‌فرسای تموم کردن ارشد رو کمی راحت‌تر کنه. و اینجا رو ساختم و شروع کردم به نوشتن در بلاگ عمومی. از ۷ سالگی، خیلی اتفاقات روزمره رو ثبت کردم و می‌کنم، اتفاقاتی که خوشحال یا ناراحتم کردن، حس و حالی از یک اتفاق که می‌خواستم با مرورش دوباره حسش کنم، تصمیماتی که برای آینده دارم، اتفاقاتی که دوست دارم بیفته، همه رو ثبت می‌کنم. نوشتن همیشه حالمو خوب کرده. یه رپر آمریکایی حرف دل منو خوب زده، دفترچه من بهترین دوست منه.

You and I been best friends, ever since I was a young kid. -NF, Notebook

وقتی تو دفترچه می‌نویسم فقط و فقط برای خودم می‌نویسم، اما اینجا فرصتی بهم میده تا نوشته‌هام خونده بشه توسط افرادی که نمی‌شناسم و می‌تونم فیدبک بگیرم.

یه چیز مهم‌تری که بهم یاد داد، پیوستگی و تداوم در کاره. اینکه اگر یه کاری رو دوست داریم باید مدام براش تلاش کنیم. مهم نیست، اگر پیشرفت کمی توش داریم:

رهرو آن نيست كه گه تند و گهي خسته رود/ رهرو آنست كه آهسته و پيوسته رود

از اونجایی که ترنسلیت داره این بیت زیبا رو اشتباه ترجمه می‌کنه،‌معادل انگلیسی‌ش رو می‌نویسم:

Slow and steady wins the race. 
It does not matter how slowly you go, so long as you do not stop. -Confucius

یک بیت زیبای دیگه در این خصوص به خاطرم اومد:

به راه بادیه رفتن به از نشستن باطل/ و گر مراد نیابم به قدر وسع بکوشم

یک معادل انگلیسی هم فکر می‌کنم در خبرنامه James Clearخوندم:

Turning over rocks and finding nothing is progress.

مهم اینه که در هر مسیری هستیم تداوم رو حفظ کنیم. قبلا هر چی خراب می‌شد کلا رهاش می‌کردم و یه جورایی صورت مسئله رو پاک می‌کردم. مثلا اگر به یه مشکلی تو شغلم برمی‌خوردم به جای اینکه درباره‌ش صحبت کنم از اون شرکت میومدم بیرون و دنبال یه کار جدید می‌گشتم. اما الان نمی‌ترسم از اینکه نظر و فکرم رو بیان کنم. یک نکته‌ای رو هم بگم که همه جا مثل هم نیست و شرکت‌های قبلی این اختیار رو بهم نمی‌داد که بخوام آزادانه صحبت کنم.
اما به هر حال باید صحبت کنیم و اگر چیزی ناراحتمون می‌کنه بیانش کنیم و برای رفعش تلاش کنیم.
بعضی وقتا هم شاید اتفاقی بیفته که از دست ما کاری برنیاد، اون مواقع هم باید سازگاری رو یاد بگیریم و به راهمون ادامه بدیم.

Shit happens. Gotta roll with it. Adapt. -Collateral 2004

آدم فکر می‌کنه زمین و زمان باید از کار بیفته وقتی یه اتفاق ناخوشایند برامون میفته. مثل آهنگ End of the world اسکیتر دیویس.

یه جمله سس ماستی هم بگم زندگی مثل دوچرخه می‌مونه برای حفط تعادل باید به حرکت ادامه بدیم.
و آهنگ این پست. “You’ll never walk alone”

تولد بلاگم مبارک!

سورس