زن

یک‌شنبه ۰۱ آبان ۱۴۰۱

تو ذهنمون خیلی چیزا می‌گذره و خیلی وقتا یه فکری داریم تو ذهنمون پرورش میدیم و خیلی به نظرمون قشنگ و بزرگ و عالیه ولی وقتی بیانش می‌کنیم به هر طریقی، گفتار یا روی کاغذ، می‌بینیم اونقدرا که فکر میکردیم بزرگ نبوده.
با این مقدمه می‌خوام فکرامو درباره زن بنویسم.

این دیتا براساس تعامل با خیل عظیمی از زنانی که تا به امروز به هر طریقی می‌شناسمشون مثل مادر، مادربزرگ‌ها، خاله‌ها، عمه‌ها، زن‌عموها، زن‌دایی‌ها، دختران فامیل، همسایه‌ها و البته تجربه زندگی خودم تا الانه.

وقتی می‌بینم یک ظلمی در حق فردی صورت گرفته واقعا خشمگین می‌شم و می‌خوام کاری انجام بدم و اگر کاری ازم برنیاد ناراحت می‌شم و این خشم سرکوب می‌شه. اما چرا نباید کاری ازم بربیاد من هر کاری بخوام می‌تونم انجام بدم ولی در ادامه با این جمله دردناک روبرو می‌شم که حرکت دفاعی یا تهاجمی من ممکنه شاید الان به نتیحه نرسه ولی برای نسل‌های بعد ممکنه نتیجه‌بخش باشه. نمونه‌های خشونت علیه زنان:

رفتار نامناسب و آزاردهنده برخی مردان در محل کار. چرا باید اینطوری باشن و کی میشه که اینطوری نباشن مردا؟ بخش اعظمی البته بدلیل عدم آموزشه، ولی مورد مشابه از کشورهای پیشرفته هم گزارش شده. و همگی دیدیم و شنیدیم.

یکی از مردای فامیل که زن و بچه داره رفته با یک دختر ۲۹ ساله ازدواج کرده.

خواهری به خواهرش میگه، شوهرت هر چی گفت تو فقط سکوت کن، جوابش رو نده. چرا؟ این چه مزخرفیه؟ وقتی کسی بهت زور می‌گه و حقت داره رعایت نمی‌شه، باید چیزی نگی؟ این حماقت به دلیل نداشتن دانشه و معنیش این نیست که اگر دکترا ریاضی داشته باشی ینی این مورد رو میتونی حل کنی. دانش در مورد حقوق خودمون و اینکه چطور مرز برای دیگران تعریف کنیم و از حقوق خودمون دفاع کنیم و اجازه ندیم کسی حق‌مون رو پایمال کنه.

تو حیاط بیمارستان نشسته بودم و خانمی از همسرش ناله می‌کرد که نمی‌ذاره بره بیرون یا کارایی که دوست داره رو انجام بده. می‌گفت برای اینکه از محدودیت‌هایی که پدرش در خانه براش ایجاد کرده می‌خواسته رها شه و خودش رو انداخته تو چاه.

خانواده یکی از دوستان دبیرستانم همیشه نزدیک غروب به دخترشون زنگ میزدن پشت سر هم که باید الان خونه باشه. یه مدتی بود که با یه پسری دوست بود و بعد ازدواج کرد و دلیل اصلیش فرار از خونه و سخت‌‌گیری خانواده بود.

در یکی از سفرهایی که داشتم به انزلی و تنهایی داشتم لذت می‌بردم از همه‌چی، از یکی یه سوالی پرسیدم، مرد مسنی بود، گفت برای چی تنها اومدی؟ دحتر که تنها نمی‌ره سفر !!!

یا دختری می‌خواد بره یه خونه اجاره کنه تا مستقل زندگی کنه و خانواده‌ش بهش میگن نه یا برای چی؟ یا اگر می‌خوای مستقل شی باید ازدواج کنی. اینها چه ارتباطی به هم دارند؟ اها چرا، ارتباط عکس!

چند سالی می‌شه که می‌گم چرا باید روسری سر کنم؟!
متاسفانه سوالات جوانان ما باید در این سطح بمونه در حالی که میتونه این انرژی صرف مسائل علمی یا علائق شخصی بشه. :/

تو حیاط مجتمعی که ساکن هستیم نشسته بودم و بچه‌ها داشتن بازی می‌کردن و پسرا داشتن شعر “دخترا بادکنکن دست بزنی میترکن پسرا شیرن مثل شمشیرن” رو می‌خوندن. و بهشون گفتم اصلا شعر قشنگی نیست. گفتم دوست دارین یکی به شما بگه نمی‌تونین کاری انجام بدین؟!
و واقعا لعنت آسمان‌ها و زمین بر کسی که این شعر رو اولین بار ساخته.

رفته بودم روستایی که پدربزرگ و مادربزرگم زندگی می‌کنند و یک پسربچه ۱۰ ساله وقتی منو پشت فرمون دید گفت زن‌ها هم مگه رانندگی می‌کنند و پوزخندی زد و همینطوری زل زد بهم.

موفقیت و استقلال زنان نه تنها در ایران بلکه در جوامع پیشرفته هم تعریف نشده است. طوری که اگر زن بدنبال این‌ها باشه یعنی بخواد پول دربیاره، مستقل باشه و دنبال موفقیت باشه درست نیست و مانعش میشن. در مورد کشور پیشرفته، استناد به یکی از مصاحبه‌های تیلر سوئیفت.

سورس