کرونا
چهارشنبه ۱۰ شهریور ۱۴۰۰
تقریبا دو هفته پیش، شب قبل از خواب لرز گرفتم فرداش وقتی بیدار شدم تب و لرز داشتم.
تا سه چهار شب تب و لرز داشتم و کم کم بدنم ضعیف شد یعنی توانی نداشتم دیگه. انگار یه چیزی داره تمام ویتامینای بدن رو نابود میکنه و هر چی انرژیه از بدن میگیره.
انقدر بدنم ضعیف شده بود و احساس ناتوانی داشتم که تا همین دو روز پیش حس میکردم دیگه هیچوقت مثل قبل نمیشم و همیشه ضعیف میمونم. حس بدیه. بعد از یک هفته حس چشایی و بویاییم رو از دست دادم. حس بویایی به کل از بین رفته ولی مزههای اصلی رو متوجه میشم، مثل شور و شیرین و تند. اما مزه غذا رو به صورت کلی و مثل قبل نمیفهمم.
خوشبختانه ریههای من درگیر نشد ولی خب مشکلات دیگه بوجود آورد، مثل درد عضلات و ماهیچهها.
سیستم گوارش هم تا حدودی مختل کرده.
این مدت کار زیادی انجام ندادم و از خیلی کارهام هم عقب افتادم و حتی انگیزه ام رو از دست دادم. بیشتر با اینترنت و فیلم و آهنگ خودم رو سرگرم کردم.
مینی سریال Queen’s Gambit رو دیدم. خوب بود ولی خیلی دوست نداشتم.
بعضی قسمت های ریک و مورتی و سریال کامیونیتی رو دوباره دیدم.
با Skeeter Davis آشنا شدم، یه خواننده قدیمی آمریکایی که سبک آهنگاش کانتریه و من خیلی ازش خوشم اومد. یکی از معروف ترین آهنگاش End of the World. خیلی از آهنگاش خوشم میاد. یکی دیگه از آهنگای قشنگش I want go where nobody knows me. حسی که الان دارم و چیزی که الان می خوام.
I want to go where no one knows me
Where I can start my life anew
I want to go where no one knows me
My soul is sick my heart is sore
I want to go where all are strangers
I don't believe in friends no more
این روزا هم شطرنج بازی می کنم و تو یوتوب و ردیت می چرخم. اگر روزا رو همینطوری سپری کنم خروجی نهایی همین وضعیت الانه:/ این پست رو با یک نقل قول تموم می کنم:
"The strong do what they can and the weak suffer what they must."