بلوچستان دیار مهربانی

جمعه ۰۵ اسفند ۱۴۰۱

اردیبهشت ۱۴۰۱ بود که تصمیم جدی برای رفتن به چابهار رو گرفتم. مسیرهای رفتن به اونجا رو با هزینه مالی و زمانی به صورت تقریبی حساب کردم، به چند نفر در کوچ سرفینگ پیام دادم و از وضعیت و آب و هوا پرسیدم و گفتن از لحاظ امنیت هیچ مشکلی نیست ولی هوا تقریبا گرم و شرجیه و داره رو به گرمای بیشتر هم می‌ره و اینکه در زمستان هوا بهتره. مقصد اصلی‌م گواتر بود، جنوب شرقی‌ترین نقطه ایران.

زمستان داشت تموم می‌شد و هنوز فرصت رفتن به چابهار برام پیش نیومده بود، چون هیج شناختی ازش نداشتم و با توجه به مسافت، هزینه سفر به اونجا تقریبا زیاد می‌شد تصمیم گرفتم برم شوش خوزستان. مسیر و مکان‌های دیدنی و مکان هم پیدا کرده بودم. هنوز دو مقصد در ذهنم برای سفر داشتم، چابهار و شوش. یکی از دوستانم که اهل خوزستانه گفت که الان (هفته آخر بهمن) هوای اونجا تقریبا سرد و خشکه و چابهار گزینه بهتریه. در نتیجه سفر به چابهار قطعی شد.

با اتوبوس رفتم که شهرهای بین راه رو هم ببینم. تقریبا ۲۶ ساعت در راه بودم. پنج‌شنبه حدود ساعت ۱۰ صبح حرکت کرد و جمعه حوالی ۱۲ ظهر پیاده شدم به سمت کنارک رفتم. در اتوبوس یه زمانایی به این فکر می‌کردم که شاید نباید تنها برم اینجا و کسی رو هم نمی‌شناسم، ولیکن حس کنجکاویم قوی‌تر بود:)

کنارک

موقع نماز جمعه رسیدم کُنارک. مامورا با اسلحه سر کوچه‌ها و خیابان‌ها ایستاده بودند و حس خوبی نداشتم اولش و برای مردم اون منطقه ناراحت شدم که باید اینطور زندگی کنند.
خیابونا خیلی کثیف بود و سطل زباله بسیار کم دیده می شد. همه مردم لباس بلوچی به تن داشتند و اکثرا هم بخاطر جمعه، لباس‌شون سفید بود.

کنارک، شهر کوچکیه یه ساندویچ خوردم و بعد رفتم کنار دریا کوچک. اونجا به خلیج چابهار میگن دریا کوچک و به دریای عمان میگن دریا بزرگ. بعد از آن رفتم به ساحل پُزم(Pozm). ساحل بکر و زیبایی داره.

چابهار

روز بعد، رفتم بازار سنتی چابهار. مردمی بودن که از مردم پول درخواست می‌کردن ولی تعدادشون بسیار کمتر از بندرعباس بود. شالی که مردها روی شونه‌شون می‌انداختن، لباس بلوچی مردانه و زنانه و زیورآلات جز مواردی بود که در بازار زیاد به چشم می‌خورد. و همچنین یک نوع شیرینی توپی شکل که می گفتن شیرینی هندیه.
برای ناهار هم یک عدد موز گرفتم. گفتم یک دونه موز می‌خوام و میوه‌فروشه خیلی با دقت یک موز از دسته‌ش جدا کرد و روی ترازو گذاشت و گفت ۳۰۰۰ تومان می‌شه. موزها در اونجا محصول خودشونه و بسیار کوچک‌تر از موزهاییه که در تهران هست و وارداتیه.

بریس

مقصد بعدی بندر زیبای بریس (Beris)، در فاصله یک کیلومتری چابهار. در راه بریس، تالاب صورتی، کوه‌های مریخی و درخت انجیر معابد از مکان‌های دیدنی این مسیر هستند که من خودم مورد آخر رو ندیدم.
در بریس چند تا بوم‌گردی هست که من در بوم‌گردی گرگیج سه شب اقامت داشتم و اقامت بسیار لذت‌بخشی بود و حتما توصیه می‌کنم اگر رفتین بریس به این بوم‌گردی برید. هم می‌تونید اقامت داشته باشید و هم اینکه از غذاش لذت ببرید.
نزدیک غروب رفتم کنار دریا برای تماشای غروب خورشید. روی یکی از صخره‌ها که ارتفاع زیادی از دریا داشت نشسته بودم. یک آقایی که با بچه‌ش سوار موتور بود اومد و گفت داره تاریک می‌شه و بهتره برم خونه. کمی بعد دیدم که یک خانم و آقایی اومدن پیشم و حدس زدم که اون آقا بهشون گفته برای مراقبت از من بیان پیشم و درست بود. ازشون پرسیدم که آیا می‌دونن چطور میشه رفت از صخره پایین و کنار دریا و بلد بودن و همراه‌شون رفتم.
یک زوج معلم بودن، خانمی از زابل و آقایی از جیرفت کرمان. که چون خیلی با هم در بریس می‌گردن، اهالی اون روستا این دو رو می شناسن. بسیار خوش‌صحبت بودن و تا حدود ساعت ۹ شب با اونها بودم و بعدش من را تا بوم‌گردی همراهی کردن.

بریس سواحل بسیار چشم‌گیری داره، طوری که اولین بار بعد از یک کیلومتر پیاده‌روی وقتی رسیدم به لبه پرتگاه نفسم بند اومد و منظره به اصطلاح breathtaking ی بود:) و می‌خواستم همین‌طوری نگاه کنم تا سیر شم ازین منظره ولی هر چی نگاه می‌کردم عطش رفع نمی‌شد:) و چون ساختمونای بلند نداره غروب بسیار دل‌انگیزی هم داره.

بچه‌ها مخصوصا دخترا بهم سلام می‌کردن. و تقریبا هیچ خانمی در خیابان‌ها دیده نمیشه.
در این شهر و جاده چابهار-بریس ماشین‌هایی که گازوئیل از مرز رد می‌کنند زیاد دیده میشه.

گواتر

فردای روزی که رسیدم بریس تصمیم گرفتم برم گواتر رو ببینم و برگردم. از آقا عبدالله که در اون بوم‌گردی بود راهنمایی گرفتم برای رفتن به اونجا و گفت می‌تونم تیکه‌تیکه ماشین سوار شم از همین‌جا و برم و همین کار را کردم. خیلی دیر به دیر ماشین پیدا می‌شد. اول یک ماشین سوار شدم که گفتن تا پسابندر می‌تونم باهاشون برم. تو ماشین با مردم‌ش صحبت می‌کردم و یکی‌شون که فارسی صحبت می‌کرد سوالای بقیه رو ازم می‌پرسید و می‌گفت اگر بری گواتر ماشین برای برگشت پیدا نمی‌کنی و کمی ترسیدم ولی باز هم اراده غلبه داشت به ترس. و با خودم گفتم حتی اگر ماشین هم پیدا نکنم می‌تونم برم بومگردی آژ که در گواتره. جایی که جاده پسابندر جدا می‌شد پیاده شدم. یک بیابون بزرگ بود با صخره‌های آهکی که یک جاده از وسطش می‌گذشت. یک ربعی گذشت و به جز یکی دو تا کامیون که اونا هم داشتن اون مسیر رو برمی‌گشتن، هیچ ماشینی رد نشد. عادت نداشتم که برای ماشین‌ها دست تکون بدم ولی کم کم ترس داشت چیره می‌شد. همین که یه ماشین دیدم کلی دست تکون دادم و ایستاد. یک پدر و پسر بودن که داشتن می‌رفتن گواتر. روستای گواتر ایستاد و گفت اینجا خونه‌شونه و من باید ۵ کیلومتر دیگه برم تا برسم به گواتر. همینطور داشتم راه می‌رفتم که یک موتوری اومد و با اون تا گواتر رفتم. و دیدم مردم زیادی هستن اونجا که همه گردشگر بودن و با ماشین اومده بودن اونجا، فقط من بودم که تیکه‌تیکه رفته بودم. به چندتایی‌شون گفتم موقع برگشت اگر مشکلی نیست با اونها برم. مردم میومدن اونجا که با قایق برن دلفین‌ها و جنگل حرا رو ببینن. منم یکی از این قایق‌ها رو سوار شدم. بعد هم کمی کنار ساحل راه رفتم و عکس انداختم و با یکی از همون ماشین‌ها برگشتم. و رفتیم به پرتگاه بریس که پایین اسکله بود و قایق‌هایی که در اونجا پارک شده بودند یک منظره بسیار زیبایی رو نقاشی کرده بودند.
غروب هم با همون زوج معلم رفتیم بریس‌گردی.

غرب بلوچستان

چند روز بعد به همراه خانواده با یکی از تورلیدرهایی که در گواتر آشنا شدم غرب بلوچستان رو گشتیم. که شامل گاندوهای محافظت‌شده، باغ میوه‌های استوایی، کوه گِل‌افشان و ساحل درک می‌شه.

تمساح‌های گاندو محل زندگی‌شون در رودخانه‌ای در باهوکلاته که تعدادی رو آوردن در یک محیط محافظت‌شده نگهداری می‌کنند و مردم هم برای دیدن‌شون به اینجا میان. طبق شنیده‌ها، به هر تمساح هر هفته یک مرغ به عنوان غذا میدن و هر کدوم‌شون سالی دو تا تخم می‌ذاره. طبق شنیده‌ها، از گوشت و خون اینها برای درمان بیماری ام‌اس استفاده می‌شه و عموما هم صادر می‌شه به هند و پاکستان، چون تکنولوژی استفاده پزشکی‌شون رو این کشورها دارند.

باغ میوه‌های استوایی در روستا چهاربیتی بود و طبق گفته خودشون، در اون منطقه تنها باغیه که میوه‌هایی مثل انبه، موز، کنار و زیتون رو داره. زیتون با زیتونی که می‌شناسیم فرق داره اسم علمیش هم گوآوآ (Guava) است.

ساحل دَرَک هم تنها ساحلیه در ایران که یک سمتش کویره. ساحلی دیدنی و جذاب.

سورس