روز پنجم
جمعه ۲۰ تیر ۱۴۰۴
تقریبا از اوایل شروع جنگ دیگه شب نمیتونم بخوابم. معمولا ساعت ۶ یا ۷ صبح میخوابم.
امروز هم دیر بیدار شدم. وقتی بیدار شدم حوصله صحبت کردن و کلا هیچ صدایی رو نداشتم. بعد از یک ساعت غذا خوردم و فیلم دیدم.
عصاره رزماری رو زدم به سرم.
بعد از مدتی به سفر فکر کردم. نقشه رو بلیط رو چک کردم ولی هنوز تصمیمی نگرفتم.
شب رفتم دوش گرفتم و بعدش اتاقم رو مرتب کردم. البته هنوز ادامه داره. ولی بخش اصلیش انجام شد.
بعد از اون رفتم بیرون که برم از داروخانه قرص بگیرم برای تنطیم این افکار منفی که قبل از پریود میاد سراغم و دلیل اصلی اینکه دارم احساساتم رو مانیتور میکنم در این سیکل.
قرص رو از فردا مصرف میکنم. امیدوارم مفید باشه.
امروز کمی زودرنج بودم.
اعتماد به نفس کامل
حس خوبی داشتم نسبت به آینده