روز سوم

چهارشنبه ۱۸ تیر ۱۴۰۴

این روز، روز خیلی بدی بود. درد داشتم. ولی هنوز افکار منفی مثل اینکه هیچ کاری ازم برنمیاد داشتم. نگاه خوبی به آینده نداشتم.
همش دراز کشیده بودم روی تخت و big bang theory رو دیدم. البته این روزا rick and morty هم فصل جدیدش اومده و هر قسمت جدید که میاد اونم میبینم.
اخر شب گریه ام گرفت از اینکه همش خواب بودم از اینکه حس می‌کردم نمی‌تونم کاری کنم. و همه افمار منفی.

به ذهنم رسید که دوباره چرنوبیل رو تماشا کنم. کل پنج قسمت رو تا صبح دیدم. و انقدر فیلم خوب ساخته شده که اصن انگار واقعا اونجا هستم و واقعا احساس همدردی می‌کردم و شرایط کنونی کشور هم دو چندان اوضاع رو بدتر کرد تا این حد که استرتس شدید گرفتم و قرص آرامش بخش خوردم.

سورس